به نام دوست

بی تو اینجا گر گرفته آتش بی تابیم

سایه ات سنگین شده آرامش مهتابیم!

 

نیستی چشمم به فرمان کسی بیدار نیست

نیستی، پایان ندارد قصه بی خوابیم

 

من نمی گویم که برگردانی آب رفته را

روی خود را رو به هر رودی کنی، می یابیم

 

تو فقط ترسیده ای، هرگز پشیمان نیستنی

هرچه باشد راوی دلشوره های نابیم !

پاییز _91